واقعا دلم میخواد این آیینه خودبینی رو از جلوی چشمام بردارم. اما اینکه بهش خیره شدم تو هستی. من خودم رو در تو و تصویر خودم رو در تصویر تو میبینم. من ازت زاویه دارم و به جای بازتاب بینهایت یه تونل خمیده میبینم. سطح من صیقلی نیست و نمیتونم تمام نور ها رو بازتاب بدم پس حتی اگه کاملا رو به تو وایسم به خاطر فیزیک نور باز هم بازتاب بینهایت نداریم و در بهترین حالت اون استقرایی از تصاویر دنباله داره که توهم پرسپکتیو روی شبکیه چشم من ایجاد میکنه. میگن خدا جباره. اگه اینطور باشه صیقلی نبودن سطح من رو.. حتی نوری که بازتاب داده نمیشه و چیزایی که از نظر فیزیک قابل توجیه نیستن رو تو میتونی جبران کنی. دلم میخواد این آینه خودبینی رو از جلوی چشمام بردارم اما آینه تویی و من تصویر خودم رو در تو میبینم. این رو دوست دارم و تو رو دوست دارم. غبار آینه ام رو چون تو جبران میکنی دوست دارم. قدمی که به سمت تو بر میدارم و اون کسی که توی آینه به سمتم قدم برداشته رو دوست دارم. من تمام چیزی که به تو نسبت داده بشه هر چیزی که تو واسطشی رو دوست دارم. چون عطر تو رو دارن. چون اثر تو رو دارن. من ضعف خودم رو دوست دارم وقتی جبران کنندش تو هستی. من خودم رو دوست دارم. چون تمامم تو هستی