ز. امروز دوباره منو گیر آورد!
شیش ماهه توی این شرکت هستم و کل ۶ ماه دارم بال بال میزنم برای اینکه اجایل و اسکرام پیاده بشه. فکر میکنی شد؟ هنوز نه! امروز اولین جلسه پلنینگمون رو داشتیم. قبل از جلسه ز. مدیری که میگه من نمیخوام میکرو منیجمنت کنم ولی چون اعتماد نداره همینکارو میکنه! گفت من هم بیام توی جلستون. ما سکوت کردیم. کل بچه ها خندیدن. به شوخی گذشت ولی بعد از جلسه ز. منو گیرآورد و گفت من بهتره بیام توی جلستون که اگه یه جا اشتباه کردید بهتون بگم راه درست رو برید. معمولا ۸۰ درصد نکاتی که متذکر میشه رو ما میدونیم. سوال نمیپرسه و بعد نکته بگه. یهو وسط صحبت یه نکته خیلی واضح و پیش پا افتاده رو با سیس اینکه این نکته خیلی ویژه است میگه. خودشو ملزم میدونه حتما یه حرفی بزنه. همش اداس و از ادا متنفرم. نظراتش معمولا اولین چیزی هست که به ذهنش رسیده و خیلی وقتا معقول و درست نیست. من بخش زیادی از نظراتش رو قبول ندارم. انگار توی زندگیش بارها رئیس بودن و سیس رئیس گرفتن رو تصور کرده. انگار توی زندگیش یه مدیر با اخلاق متواضع حرفه ای ندیده. وسط صحبت میپره. سعی میکنه اظهار فضل کنه و اجازه نمیده بحث بین بچه ها گردش خودشو داشته باشه و وسط صحبت میپره! قطعا دلم نمیخواست بیاد توی جلسه. بهانه آوردم گفتم ما استرس میگیریم. گفت چیکار کنم استرس نگیرید. گفتم فقط ناظر باشید (خیلی EQ خرج کردم برای این تیکه) نمیدونم چرا نمیزاره ما کارمونو کنیم. پنج بار طی مکالمه بهش گفتم شما پلتفرم رو میخواید درسته؟ بهم اعتماد کنید. من بهتون تحویلش میدم. اما این اعتماد رو نداره. باید در جریان جزئیات همه چیز باشه تا راضی بشه. میگه میکرو منیجمنت نمیکنم. دوست هم داره نکنه. اما همینکارو میکنه. میگه بحث اعتماد نیست. اما علائم و نشانه ها همه به اعتماد برمیگردن. ازش راضی نیستم. اگه اینجا بود با شوخی میگفت ببخشید که شما راضی نیستید. بیشتر ازینکه برتر باشه نیاز داره به اینکه برتر باشه، نگاه بروکراسی اداری بالا به پایین وحشتناکی داره. به بالا دستی ها از گل نازک تر نمیگه و حس اسب سواری روی پایین دستی هاش رو داره (از این رفتارش متنفرم!) اوایل با بچه ها مثل سر کارگر رفتار میکرد! من به بچه ها میگفتم چرا اینطوریه رفتارش. بچه ها میگفتن برای اینکه ما کارو جدی بگیریم. دخترا آخه مگه اینجا طویله است؟! بچه ها اینجا اولین تجربه کاریشون بود و با مدیر خوش اخلاق حرفه ای و متخصص کار نکرده بودن. ندیده بودن. شاید حق داشتن. الان اخلاقش خیلی بهتر شده ولی اعتمادش نه. نمیزاره کارمو کنم. میخواد نظارت دقیق کنه. و فقط نظاره گر نیست. نظراتی میده که دلم میخواد نده! ۶۰ درصد نظراتش اصول اولیه حرفه منه. ۲۰ درصد از حرفاش درست نیست و فقط ۲۰ درصد از حرفاش مفیده، پریروز توی جلسه اصرار داشت رگرسیون خطی مسأله کلسیفیکیشنه! این اولین چیزییه که توی AI یاد میگیریم. داشت وضوحا اشتباه میگفت. بارها اینطور پیش اومده. آدمِ خوبْ تفت بده ای هست. پیش کسایی که اطلاعات فنی ندارن غوله. ولی پیش ما پر از اشتباهه. قبولش ندارم و انتظار میره یه مدیر مورد قبول کارمنداش باشه. این خیلی مهمه. آدمای تکنیکال قوی توی مجموعه های دولتی کم یابن. من کسی رو میشناسم که جای ز. قرار بگیره؟ نه. ۵ بار بهم گفت روی روابط اجتماعیتون کار کنید. نمیدونم منطورش چی بود. فکر کنم یه دیتا بهش رسیده بود که من EQ م پایینه و اونو دیگه ول نمیکنه. اکسپایر شده اطلاعاتت مرد. میگفتم من بهتون گزارش میدم، میگفت من وقت نمیکنم برای همین میخوام کامل درگیر کارتون بشم. گفتم چون وقت نمیکنید میخواید درگیر بشید؟ اینکه بیشتر وقت میگیره. بعضی چیزا رو که اصلا نمیفهمم، نورون های مغزم سر تحلیلش به جون هم میافتن. میگه سرتقی. در برابر تویی که خیلی اشتباه میکنی و خیلی ادعات میشه آره. میگه ح. گفته خانم ب.(اشاره به من) چرا اینطوریه. مشکلی نداره ماهم روزی ۱۲ بار در مورد بقیه ازین سوالا میپرسیم. خیلی حرفاشو یادم نمونده یادمه وایبی که ازش گرفتم این بود که دوست داره اعتماد کنه ولی نمیتونه. وقتی موقع ورود به مجموعه مصاحبه فنی نمیگیرن وقتی رزومه تکنیکال رو نگاه نمیکنن وقتی سابقه تکنیکال رو بررسی نمیکنن اینطوری میشه. چقدر شماها منو اذیت کردید. میسپارمتون به امام زمان.