من راهی تو ام

ای مقصد درست

او پستم رو لایک کرد تا من پلن های زندگیم رو عوض کنم

طیب جمالی استاد درس ریاضی۲ مون بود.

این مرد بی نهایت خوب درس میداد. ما کلاسی بودیم که ۸۰ درصدشون ریاضی ۱ رو افتاده بودن (سفید داده بودیم) اون سال ریاضی۲ رو یک جوری هلو برو توی گلو درس میداد که احساس میکردم ریاضی دانی چیزی شدم. حالا ۸ سال گذشته. دیشب از نمره کوئرا۱م، توی لینکدین پست گذاشتم. پست تخصصی نبود، یه اسکرین از اکسل، که دور عنوان کسب شده یک دایره کشیده و یه نوشته با این مضمون: تا زمانی مدرکمان بیاید، این عکس برای شو آف بماند اینجا.

امروز دیدم طیب جمالی پستمو لایک کرده. پروفایلشو دیدم. ارشدشو شریف خونده، دکتراش رو شهید بهشتی. حالا هم دانشگاه بوستون کار تحقیقاتی انجام میده. فکر کردم شاید کانکشن هاش خیلی کم هستند که منو لایک کرده، +۵۰۰ کانکشن داشت. فکر کردم شاید محتوا های کم اهمیتی لایک میکنه، ری‌اکشن هاشو دیدم، هر چی لایک کرده بود، مقالات و نظریه های علمی و تحقیقاتی بود. پست گذاشته بود در مورد گروه persian kaggel۲. گروه رو دیدم. خصوصی بود. مالک گروه هم خودش بود. احساس غرور و افتخار کردم. احساس کردم خوبه اگه بیشتر AI رو دنبال کنم. بیشتر بخونم و بیشتر بدونم. دلم خواست کارم رو پارت تایم کنم و نصف زمانم رو بزارم روی AI. دلم خواست بیخیال پروژه ها و پولشون بشم.

آره عزیز. یه لایک ساده، میتونه انقدر روی یه نفر تاثیر بزاره. مخصوصا اگه از طرف کسی باشه که برات ارزشمنده.

.

.

.

› ۱. بوتکمپ هوش مصنوعی دلتا کوئرا

›‌ ۲. جامعه فارسی زبانان پلتفرم جهانی متخصصان AI و علم داده

› لایک، توی لینکدین با بقیه سوشال ها فرق داره. اینجا هر کس با همکاران حرفه ای، متخصصا و اساتیدش کانکت هست. و وقتی کسی رو لایک میکنه همه افراد کانکشن میبینند که او چه محتوایی رو لایک کرده. پس هر کسی که به عنوان یه متخصص توی این فضا حضور داره خیلی حواسش به لایک هاش هست.

  • ۳ پسندیدم
  • ۳ نظر
    • استیص‍ ‍آل
    • چهارشنبه ۱۷ مرداد ۰۳

    کارفرمای با کیفیت

    بزارید براتون از مضرات کار بی کیفیت بگم.
    من توسعه دهنده هستم. و با افراد و شرکت های مختلف به صورت پروژه ای کار میکنم. یکی از فاکتور های مهمی که توی قیمت دادنم تاثیر داره ساختار و کیفیت فرد یا افرادی هست که باهاشون قرار داد میبندم. اگه ساختار منظمی نداشته باشن قیمت من بالاتره. چرا؟ چون باید خودم دنبال همه چیز بدوم. بار ها و بارها تماس بگیرم تا جواب به سوال از محصول رو بدن. با احتمال خیلی خوبی قسمت های بسیاری ازپلتفرم بعد از پیاده سازی نیاز به تغییر یا بازنویسی داره. کسی دلسوز نیاز های توسعه دهنده نیست و خودش باید حداکثر تلاشش رو کنه که اونا رو برطرف کنه. اینطور کار کردن زمان و انرژی خیلی بیشتری از من میگیره. پس این کار قیمت بالاتری داره از کار با کسی که به قواعد آشناست و اونا رو پیاده میکنه. توی این حالت تسک ها، فیچر ها و نیازمندی ها با جزئیات و واضح هست. در مورد هر قسمتی به اندازه کافی وقت برای آنبوردینگ گذاشته میشه. همیشه برای پاسخ دادن به هر سوالی در دسترس هستند و هر زمان به چیزی نیاز داریم برامون فراهم میشه.
    کیفیت، فقط صفت کالا نیست.

  • ۳ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • استیص‍ ‍آل
    • پنجشنبه ۱۱ مرداد ۰۳

    زندگی مشترک همخونه داشتن نیست

    میخوام اینجا یه کامنت بزارم

    دارم کتاب عباسی ولدی رو میخونم. «دختران و همسری و شغل ناب مادری» من برنامه نویسم. به شغلم خیلی علاقه دارم و اینکه از خونه برم بیرون و آسمون و‌ درخت ها رو ببینم و هوای تازه تنفس‌ کنم خیلی برام انگیزه بخشه. اینکه توی محیط کارم روابط اجتماعی داشته باشم خیلی بهم انرژی میده. عباسی ولدی توی کتابش در مورد شغل خانه داری و شوهر داری صحبت میکنه. در مورد اینکه جامعه دختران امروز کلا درکی از این عبارات نداره. مثل من. خیلی حرف برای گفتن داره. من جاییش رو میگم که خودم شگفت زده شدم. میگه تفکر مدرنیته و فمنسیمی به ما اینطور القا میکنه: ازدواج یعنی بودن با یک جسم دیگه.

    خیلی دقیق بود. من دختر دهه هفتادم. یادم میاد که توی ۱۶ سالگی به مامانم میگفتم: «مامان برای چی ادم باید ازدواج کنه. کلی دردسر داره. باید مراقب هزار تا چیز باشی. به جاش یه حیوون خونگی میگیرم. زحمتش کمه. مهربونه نگران صد تا موضوع هم‌ نیستم». من دقیقا فکری شبیه به «بودن با یه جسم دیگه رو داشتم» نتیجه چی شد؟ مقاومت کردم. شاید سه چهار سال. بعدش صرفا به خاطر خدا و ‌اعتمادی که بهش داشتم قدم برداشتم و حالا متوجه میشم که وقتی عباسی ولدی در مورد «همسری کردن» صحبت میکنه منظورش چیه. متوجه میشم دقیقا منظورش چیه. من واقعا فکر میکردم ازدواج صرفا زندگی کردن با یه ادم دیگس. خدایا چقدر مزخرف! اون چی بود؟ یه زندگی خشک. خالی از محبت. صرفا بر اساس غریزه. بدون شوق. بدون علاقه. واقعیت چیه؟ اساس ازدواج محبته. غریزه حاشیه است. از کنار هم بودن لذت میبرید. ازینکه هر کسی مسئولیتی که داره رو سعی میکنه به بهترین نحو انجام بده، لذت میبرید. زندگی مشترک، همخونه داشتن نیست. زندگی مشترک یعنی با هم سفر رفتن.

    .

    .

    .

    .

    -» به اسلامی که میشناختم اعتماد کردم. در حالیکه نمیدونستم چرا باید اینطور باشه، کاری که اسلام گفته بود «درسته» رو انجام دادم. حالا فهمیدم واقعیت چیه و اگه به اسلام اعتماد نمیکردم عجب چیزایی رو از دست میدادم

  • ۳ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • استیص‍ ‍آل
    • پنجشنبه ۴ آبان ۰۲

    تو تمام منو تصاحب کردی مرد

    هی مرد. تو همه زندگی منو تصاحب کردی. امروز روز خیلی خوبی بود. همکارهای قدیمی رو دیدم. یه نتورک جدید برای پروژه گرفتن پیدا کردم. با ف بستنی خوردیم. اما.. به خاطر درد کوچیکی که داشتی.. روی دلم گرد غم نشسته.. الان دیگه خوابیدی و احتمالا دیگه اثری ازش نیست.. اما هنوز روی دلم گرد غم نشسته..‌ روی دلم گرد غم نشسته و بازوهام جون غبار روبی نداره.. دقیقا الان که داری خواب هفت پادشاه میبینی... من خوابم نمیبره.. 

  • ۳ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • استیص‍ ‍آل
    • دوشنبه ۱۰ مهر ۰۲

    وقتی به چیزی خیلی علاقه داری سخت ترین کار دنیا اینه که از گرسنگی و تشنگی نمیری

    شاید الان دو سال باشه که بیشترین تایم تخصصی رو روی دولوپ نرم افزار ها میزارم. دوساله که صبح ها با انگیزه نشستن پشت لپتاب از خواب بلند میشم و اگه تکانشی ایجاد نشه تا ۱۲ شب که دیگه چشمام در حال بسته شدنه لپتاب رو میبندم. البته تکانش های طول روز زیادن. باید غذا درست کنم. باید غذا بخورم. مغز درد میگیرم. گردن درد میگیرم. دست درد ایضا. گرسنم میشه و باید برم دستشویی. اگه نیرویی نباشه من اونیم که سه شیفت داره کار میکنه و چرا؟ چون لذت میبره. چون ساختن لذت بخشه. حل کردن مساله لذت بخشه. چون دیدن خروجی کار لذت بخشه. چون گرفتن دستمزد در ازای کاری که عاشقشی خیلی لذت بخشه‌ و اره این برنامه زندگی منه. آسونه؟ نه بی نهایت سخته. خوش میگذره؟ بعضی وقتا فقط میتونم گریه کنم. کلاس داره؟ هیچکس خبر نداره. پول داره؟ نه انقدری که وقت میزارم. پس چی؟ هیچی! صرفا وقتی انجامش میدم بهم خوش میگذره. فقط همین‌ و همینقدر ساده‌.

    .

    .

    .

    وقتی به یه چیزی خیلی علاقه داری سخت ترین کار دنیا این میشه که زمانت رو یه جوری مدیریت کنی که از گرسنگی نمیری یا از دستشویی نترکی یا از خواب غش نکنی‌ اینا فقط سه تا مغیره که در موردشون گفتم و متاثر هستن. متغیر های حقیقی خیلی خیلی زیادن و من همیشه در حال جنگ و بکش بکش زمانم هستم بین همه ماغیر های متاثر و توسعه نرم افژار

  • ۳ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • استیص‍ ‍آل
    • جمعه ۳۱ شهریور ۰۲